Episode 1276
وقتی نزاع بين چوپانان درگرفت، ابرام باسخاوتمندی بهترین منطقه را در اختیار لوط گذاشت و از یکدیگر جدا شدند. خدا باسخاوتی عظیمتر پاداش ابرام را داد و او با دلی شاد به منطقهای دیگر رفت.
Published on 1 year, 1 month ago
Episode 1275
ابرام راهی طولانی درپیش داشت تا به پدر ایمانداران تبدیل شود. او در مصر از ترس جانش، سارای را بهعنوان خواهرش معرفی کرد تا از گزند فرعون در امان بماند، اما خدا آنها را رهايی بخشید.
Published on 1 year, 1 month ago
Episode 1274
ابرام بعداز مرگ پدرش بههمراه سارای و برادرزادهاش لوط، حرّان را ترک کرد و بهسوی کنعان رهسپار شد. ابرام با ایمانی همانند صخره، بدون تردید درمقابل وعدههای خدا سرتعظیم فرود آورد.
Published on 1 year, 1 month ago
Episode 1273
تارح پدر ابرام با خويشاوندان خود، شهر اور را بهقصد رفتن به سرزمین دیگری ترک کرد. خدای حقیقی و آفرینندۀ جهان با ابرام سخن گفته بود و از او خواسته بود تا به سرزمین کنعان برود.
Published on 1 year, 1 month ago
Episode 1272
دیوید میخواست خانۀ بزرگی تأسیس کند که مرکز محبت و دوستی باشد. سرانجام بهشکل معجزهآسایی هزینۀ خرید ملکی شبیه به قصر مهیا شد و جوانان زیادی در آن مرکز زندگیشان تبدیل گشت.
Published on 1 year, 1 month ago
Episode 1271
پساز مدتی دیوید بهطور تماموقت به خدمت جوانان خلافکار نیویورک پرداخت و بهصورت دائمی در نیویورک مستقر شد. او شروع به انتشار و پخش جزوه و همچنین تولید برنامههای تلویزیونی نمود.
Published on 1 year, 1 month ago
Episode 1270
در شب آخر جلسات در استادیوم، گروه مائومائو نیز به آنجا آمد. خدا قلب آنها را عوض کرد و همۀ اعضای آن گروه بههمراه سی جوان دیگر از دستههای مختلف، به مسیح ایمان آوردند.
Published on 1 year, 1 month ago
Episode 1269
دیوید، با خانوادهای مسیحی آشنا شد و آنها از او پذیرایی کردند. او در خانۀ آنها ساکن گشت و بهکمک کلیساهای اسپانیایی بهمدت یک هفته در استادیوم ورزشی آن محله برای جوانان موعظه کرد.
Published on 1 year, 1 month ago
Episode 1268
هدف دیوید، عوض شدن قلب و فکر آن جوانان بود. او بههمراه جیم به خیابان رفت و شروع به موعظه نمود و سرانجام سردستههای دو گروه چاپلین و مائومائو در حضور خدا زانو زدند.
Published on 1 year, 1 month ago
Episode 1267
دیوید، با دید وسیعتری به نیویورک بازگشت و شروع به جمعآوری اطلاعات دربارۀ همۀ جوانان دستههای شرور نمود. او رؤیای یک خانۀ بزرگ و سرشار از محبت، برای زندگی آن جوانان را داشت.
Published on 1 year, 1 month ago
If you like Podbriefly.com, please consider donating to support the ongoing development.
Donate