Season 5
غزل نمره ۴۰۹
مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن
ای خونبهای نافهی چين خاک راه تو
خورشيد سايهپرور طرف کلاه تو
نرگس کرشمه میبرد از حد برون خرام
ای جان فدای شيوهی چشم سياه تو
خونم بخور که هيچ ملک با چنین جمال
از دل نيايدش که نويسد گناه تو
آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی
زان شد کنار ديده و دل تکيه گاه تو
با هر ستارهای سر و کار است هر شبم
از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو
ياران همنشين همه از هم جدا شدند
ماييم و آستانهی دولتپناه تو
*یار بدان مباش که مانند بخت نیک
یار تو باد هر که بود نیکخواه تو
حافظ طمع مبر ز عنايت که عاقبت
آتش زند به خرمن غم دود آه تو
Published on 5 days, 15 hours ago
If you like Podbriefly.com, please consider donating to support the ongoing development.
Donate