چرا یک مرد، یک سال و نیم از زندگیاش را وقف تعقیب و آزار کسی میکند که او را نمیخواهد؟ «رامین» یک راننده کامیون از تگزاس بود که «زهره»، پادکستر موفق مقیم سیاتل، را در شبکههای اجتماعی پیدا کرد. ارتباطی ساده که به دلیل وابستگی شدید روانی، به یک کابوس تبدیل شد و در نهایت به قتل زهره، همسرش «میلاد» و خودکشی رامین ختم شد
در این اپیزود، به جزئیات این پرونده جنایی واقعی میپردازیم و از منظر روانشناسی، ریشههای رفتار «رامین» را تحلیل میکنیم. چه اتفاقی در ذهن یک استاکر میافتد؟ چه چیزی باعث میشود فردی با وجود طرد شدن مداوم و بازخوردهای منفی شدید، باز هم به رفتارهای آزاردهنده ادامه دهد؟ آیا این رفتارهای تکراری نشانهای از یک عشق افسانهای است یا نوعی آسیبشناسی روانی عمیق؟
استاکینگ یا همان مزاحمتهای پیدرپی، فراتر از یک اتفاق ساده است. این یک الگوی رفتاری مداوم و پیوسته است که در طول زمان اتفاق میافتد و در نهایت باعث ایجاد ترس و ناامنی در فرد مقابل میشود. در مورد رامین، این الگو شامل ساعتها رانندگی از تگزاس به سیاتل، تماسهای روزانه (حتی تا ۱۰۰ بار در روز)، ارسال گل و جواهرات و حتی استخدام یک گروه موسیقی برای اجرا جلوی در خانه زهره بود. چرا یک فرد تمام انرژی و منابع مالی خود را برای کسی صرف میکند که به طور مداوم او را طرد میکند؟
اینجا است که باید به یک نکته کلیدی توجه کنیم: استاکرها به دنبال عشق نیستند. آنها به دنبال تسلط و کنترل هستند. هدفشان به دست آوردن فرد مقابل نیست، بلکه درگیر کردن و آزار دادن اوست. طرد شدن برای آنها به معنی شکست نیست، بلکه به نوعی تایید وجود آنهاست. وقتی زهره به پلیس شکایت میکند، رامین این عمل را جدی گرفته شدن خود میبیند؛ او از یک آدم نامرئی به کسی تبدیل میشود که در زندگی دیگری تاثیر میگذارد، حتی اگر این تاثیر منفی و دردناک باشد.
بر اساس اطلاعات محدود موجود از پیشینه رامین، او فردی بود که به شدت احساس تنهایی میکرد. شغل او، رانندگی کامیون در مسیرهای طولانی، این تنهایی را تشدید میکرد. همسر سابق او نیز تاکید کرده بود که رامین هیچ دوست یا خانوادهای نداشت و به طور کامل تنها بود. این تنهایی عمیق و بنیادی، ریشه بسیاری از رفتارهای بیمارگونه است
از منظر روانکاوی، رفتار رامین را میتوان با مفهوم «توهم تسلط» (Illusion of mastery) تحلیل کرد. این افراد ناخودآگاه موقعیتهای دردناک گذشته، بهخصوص آسیبهای دوران کودکی مانند طرد شدن یا خشونت، را تکرار میکنند تا این بار بتوانند بر آن مسلط شوند. به عبارت دیگر، آنها میخواهند «این بار بازنده ماجرا نباشند.» در مورد رامین، ارتباط با زهره تلاشی برای جبران آن «طرد شدگی اولیه» بود. او به جای جدایی سالم و تشکیل یک هویت مستقل، به دنبال ادغام و یکی شدن بیمارگونه با زهره بود
رامین در پیامهایش به زهره گفته بود: «این ماجرا فقط با مرگ من تمام میشود.» در حقیقت، منظور او این بود که «این ماجرا با مرگ من و تو که در من ادغام شدهای، تمام میشود.» او میلاد را به عنوان یک رقیب عشقی نمیدید، بلکه او را مانعی بر سر راه هدف اصلی خود یعنی یکی شدن با زهره میدید. این نشاندهنده عمق آسیب روانی است که باعث میشود یک فرد واقعیت را به کلی از دست بدهد و در یک دنیای سایکوتیک گرفتار شود
با ما همراه باشید تا به دنیای تاریک استاکرها و انگیزههای پیچیده آنها سفر کنیم. این اپیزود، نگاهی عمیق به آسیبهای روانی، احساس تنهایی و نیاز به دیده شدن است که میتواند به تراژدی ختم شود
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Published on 2 weeks, 2 days ago
If you like Podbriefly.com, please consider donating to support the ongoing development.
Donate