Episode 22
تو این قسمت امیرحسین مرادی داستانِ بیمعنا رو میخونه.
«امشب ساعت بیست و یک و سی دقیقه دوباره متولد میشوم. چه حماقتآور. از خودم و زندگیام متنفرم. از بقیه و زندگیشان هم متنفرم...»
ادامهٔ این داستان…
Published on 5 hours ago
Episode 21
تو این قسمت بهار اصلانی داستانِ از بوئنوس آیرس تا عودلاجان رو میخونه.
«با انگشت امتداد خط را کف دستش دنبال کرد و گفت: چهار وعده. حالا چهار ساعته، چهار روزه، چهار ماهه نمیدونم ولی نگران نباش، مثبته، …
Published on 3 weeks, 4 days ago
Episode 20
تو این قسمت فرناز کاوه داستانِ جادوی کویر رو میخونه.
«هوشیار اما گیجتر از هر زمانی در حیاط مهمانسرایی ایستاده بودم که گرداگردش اتاقهایی با درهای رنگی داشت. گویی آدمیانش از عالمی دیگر بودند...»
ادام…
Published on 1 month, 1 week ago
Episode 19
تو این قسمت بهار اصلانی داستانِ خداحافظ سینما رو میخونه.
«از میانِ همسایههای ما میلاد، پسرِ ارشد اما خفیفترین فرزند خانوادهٔ شاهمحمد به گروه تئاتر مدرسه پیوسته بود...»
ادامهٔ این داستان رو از پادک…
Published on 4 months ago
Episode 18
تو این قسمت راضیه حسینی داستانِ جکی چان وسط شعله رو میخونه.
«سالن مسابقات شلوغ بود. هر طرف سر میگرداندی یک نفر مشغول تمرین و دست و پا انداختن بود و اگر غافل میشدی یکهو ممکن بود کف پایی فکت را پایین…
Published on 4 months, 2 weeks ago
Episode 17
تو این قسمت سهیل کارآگاه داستانِ فریدون که هدف از خلقت ما بود رو میخونه.
«ما نذری بده نبودیم. نه اینکه نذری نگیریم اما از اونهاشم نبودیم که نذری بدیم. چه اشکالی داره؟ هرکسی دلش میخواد نذری بده. موس…
Published on 5 months, 1 week ago
Episode 16
برای ویژه برنامه نوروز تصمیم گرفتیم دعوتتون کنیم به عید دیدنی توی جمع دوستانه کولیان. فکر کردیم شاید براتون جالب باشه کمی از گپ و گفتهای پشت داستانها رو بشنوید و اگه مایل بودید، شما هم توشون سهیم ب…
Published on 6 months, 1 week ago
Episode 15
تو این قسمت سعید مولایی داستان پیام شبانه رو میخونه.
«درود، من خداوند عالم میباشم. میتوانیم جهت آشنایی با هم چت بنماییم؟...»
ادامهٔ این داستان رو از پادکست کولیان بشنوید.
دوستان عزیزی که از ابتدا هم…
Published on 6 months, 2 weeks ago
Episode 14
تو این قسمت راضیه حسینی داستان آپاندیس رو میخونه.
«سرِ کوچه و به محض اینکه اولین جای پارک را پیدا کردم زدم روی ترمز و این کار باعث شد آینه بغل سمتِ خودم برای بار هزارم از یک سیم آویزان شود...»
ادامهٔ…
Published on 6 months, 3 weeks ago
Episode 13
تو این قسمت بهار اصلانی داستان دیوار زمان رو میخونه.
«جای خالی ساعت روی دیوار بقالی برکت با ساعت دیواری کرم رنگ مناسبی پر شده بود که روی دوازده و نیم خوابیده بود...»
ادامهٔ این داستان رو از پادکست کو…
Published on 7 months, 2 weeks ago
If you like Podbriefly.com, please consider donating to support the ongoing development.
Donate